تنها گناه ام مادر بودن است به قلم نسترن قره داغی
پارت نوزده :
متعجب از حرفش سرم رو آروم خم کردم و از گوشهی کتفم بهش خیره شدم که چادرم رو رها کرد و گفت: من بهت یه کار آبرومندانه میدم، با دستمزد بالا؛ فقط ازت میخوام از کاره قبلیات استفاء بدی!
پوزخند کمرنگی نثارش کردم و خیره به جوب وسط کوچه گفتم: بعد از ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
نسترن قره داغی | نویسنده رمان
دوستان من تا پارت ۱۸ فقط به این دلیل که یه عده می پسندن و یه عده نه عکس شخصیت ها رو نذاشتم و فقط به خاطر درخواست های زیادتون گذاشتم. این ها فقط یه تشابه شکلی با شخصیت دارن شما می تونید هر کسی رو که